هنرکده
 
 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 15:2 ::  نويسنده : کیانا

خشکی و ترک‌خوردگی لب ها بسیار شایع است. لب هایی که دائماً در معرض پوسته ریزی می باشند.

لب های شما به دلیل کاهش رطوبت هوا شروع به ترک خوردن می کنند. همچنین در فصل زمستان بسیاری از وسایل گرمازا باعث خشکی هوای داخل منزل یا محیط های بسته می شوند.

 

حال برای بهبود و جلوگیری از خشکی و ترک خوردگی لب ها در زمستان چه کارهایی باید انجام داد؟

 

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : کیانا

چشم ‌ها اولین نقطه ‌ای در صورت هستند که توجه دیگران را جلب می‌کند، به همین دلیل خیلی مهم است که تا جایی که ممکن است آنها را جلوه‌گر کنید. این شما هستید که چشم‌هایتان را اسرار‌آمیز و زیبا جلوه می‌دهید. چشم‌های قهوه‌ای، سبز، عسلی، یا آبی، هیچ رنگی چشمی خسته‌ کننده نیست. با این 8 تکنیک می‌توانید کاری کنید که رنگ‌ چشم‌هایتان عالی جلوه کند.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : کیانا
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:10 ::  نويسنده : کیانا


 

 

 

 

 

 

مرد از مُردن است . زيرا زايندگي ندارد .مرگ نيز با مرد هم ريشه است.

 

 

 

 

 

 

 

 

زَن از زادن است و زِندگي نيز از زن است .

 

 

 

 

 

 

دُختر از ريشه « دوغ » است که در ميان مردمان آريايي به معني« شير « بوده و ريشه واژه‌ي دختر « دوغ دَر » بوده به معني « شير دوش » زيرا در جامعه کهن ايران باستان کار اصلي او شير دوشيدن بود .

 

به daughter در انگليسي توجه کنيد. واژه daughter نيز همين دختر است gh در انگليس کهن تلفظي مانند تلفظ آلماني آن داشته و « خ » گفته مي شده. در اوستا اين واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوي دوخت آمده است.

دوغ‌در در اثر فرسايش کلمه به دختر تبديل شد.

 

 

 

 

اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنين ناميده شدند.

پوست در، به پسر تبديل شده است .در پارسي باستان puthar پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است

در بسياري از گويشهاي کردي از جمله کردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به کار مي رود . مانند « نان دَر » که به معني « کسي است که وظيفه‌ي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد .»

 

 


 

حرف « پـِ » در « پدر » از پاييدن است . پدر يعني پاينده کسي که مي‌پايد . کسي که مراقب خانواده‌اش است و آنان را مي‌پايد .پدر در اصل پايدر يا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگليسي بيشتر به « پادَر » شبيه است تا تلفظ «پدر» !

 

 


 

خواهر ( خواهَر ) از ريشه «خواه » است يعني آنکه خواهان خانواده و آسايش آن است. خواه + ــَر يا ــار . در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .

 

 

 

 

بَرادر نيز در اصل بَرا + در است . يعني کسي که براي ما کار انجام مي‌دهد. يعني کار انجام‌دهنده براي ما و براي آسايش ما .

 

 

 

 

 

« مادر » يعني « پديد آورنده‌ي ما » .



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 15:39 ::  نويسنده : کیانا


 

از آنجا که بزرگترین کتابخانه‌های ملی و تاریخی و علمی ایران (جندی شاپور -کسروی)

توسط تازیان (اعراب) به آتش کشیده شد و هزاران کتاب ایرانی به گفته مورخ و جامع

شناس بزرگ عرب (ابن خلدون) نابود شد و به دریا ریخته شدند و بسیاری از بزرگان این

سرزمین گمنام ماندند و اثری از آنان یافت نشد ولی با همه فراز و نشیب‌های یورش

اسکندر گجستک و یورش تازی بدوی هنوز نام شیرزنان بزرگی از سرزمین مقدس ایران

برای ما به جای مانده است که گوشه‌ای از نام و جنگاوری‌هایشان را در اینجا از نظر

خواهید گذراند.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : کیانا


تابلویی که  می بینید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش اسپانیایی قرن 18 روایت کننده ی یکی از داستان های تاریخ ایران باستان است.           

 

در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود. چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد. اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست.

کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازا از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.

می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.

از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است.

معلوم نیست چرا ایرانیان سعی نمیکنند داستانهای غنی خود را گسترش دهند و به جای آن به سراغ داستانهایی میروند که عربها چگونه زنان را به صیغه خود در میاوردند!!!!!!!!!!!!!  کاش بجای ساخت بعضی سریال ها از این داستان های غنی و اصیل ایرانی ساخته میشد تا فرزندان کوروش منشی و خوی اصیل ایرانی را بیاموزند.

متاسفانه از اونهایی که وظیفشون ترویج فرهنگ اصیل ایرانیه انتظاری نمیتوان داشت چون اصولا اعتقادی به این فرهنگ اصیل ندارند و فرهنگ وارداتی و تهاجمی عرب را با فرهنگ اصیل و نجیب ایرانی ترجیح میدهند.بیایید خودمان با انتشار و گسترش این گونه مطالب به یکدیگر کمک کنیم تا مردانگی اجدادمان را در برابر تهاجم نامردی دیگران به خود و فرزندانمان بشناسانیم.

 




سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : کیانا

 

نام روزهای هفته‌ فرنگی از گاهنامه کهن ایرانی برگرفته شده است می دانیم که نام روزهای هفته در ایران باستان بدین گونه بوده است:

 

کیوان شید (شنبه):نخستین روز هفته به نام کیوان شید نامگذاری شده است که تشکیل شده است از کیوان + شید. کیوان بعد از مشتری بزرگترین سیاره شمرده میشود که 700 برابر زمین است. آنرا زحل نیز نامیده اند. شید نیز به چم (معنی) نور و روشنایی است. از این رو روز نخست ایرانی حکایت از سیاره روشن و نورانی را دارد.

 

 

 

مهر شید (یکشنبه):روز دوم از هفته مهرشید است که مهر آن به چم (معنی) دوستی و مهربانی در پهلوی میتراست. مهر برگرفته شده از آئین هفت هزار ساله میترایی است. مهر همچنین ایزد عهد و پیمان است و در اوستا آمده است که هیچ چیز بر ایزد مهر پوشیده نخواهد بود. نامگذاری این روز به مهرشید حکایت از تعهدی است که بین مردمان باید برقرار باشد زیرا در ایران باستان پیمان شکنی و دروغ بزرگترین گناهان به حساب می آمده است. شید نیز به چم (معنی) روشنایی و نور می باشد.

 

 

 

مهشید (دوشنبه):مه بر گرفته شده از ماه است که این نیز از آیین میترایی کهن ایرانی آمده است. خورشید و ماه از تندیس های آئین میترایی بوده است که نشان از قدرت و پویایی جهان آفرینش داشته است. سومین روز هفته در ایران باستان به نام این نماد خداوند نامگذاری شد و آنرا مهشید به چم (معنی) ماه روشن و نورانی نام گذاشتند.

 

 

 

بهرام شید (سه شنبه):بهرام برگرفته شده از ورهرام زبان پهلوی باستان است و از یک سو نام ستاره مریخ است. بهرام ایزد پیروزی در ایران باستان شمرده می شده است و اندیشه نیاکان ما بر این بوده است که خداوند یکتا (اهورامزدا) نیروی هایش را برای اجرا در بین افراد بشر بین ایزدان (فرشتگان) خود تقسیم نموده است تا آنان آنرا برای مردمان پیاده کنند. از این رو بهرام ایزد پیروزی نامیده شده بوده است و چهارمین روز هفته به نام روز پیروزی روشنایی بر تاریکی و غلبه انسان بر بدی ها و اهریمن نامگذاری شده است.

 

 

 

تیرشید (چهارشنبه):تیر برگرفته شده از تیشتر پهلوی است. نیاکان ما تیر را ایزدان و نگهبان باران نامگذاری نموده اند و اینگونه می پنداشته اند که اهورامزدا برای یاری رسانی به کشاورزان و جلوگیری از خشکسالی و باروری زمین و سبز و سالم و پاکیزه ماندن جهان به ایزد باران فرمان میداده است که به یاری مردمان برسد. در کل این روز به نام روز روشنایی باران و خواست پروردگار برای حفظ طبیعت نامگذاری شده است.

 

 

 

اورمزد شید (پنجشنبه):اورمزد نام دیگری از دهها نام اهورامزدا است که همه حاکی از قدرت و توانایی پروردگار است. این نام از واژه های پهلوی ارمزد، هرمزد، اورمزد، هورمزد، اهورامزدا، مزدا گرفته شده است. از این رو پنجمین روز هفته به نام روز روشنایی خداوند نامگذاری شده است. از اینرو این واژه هنوز به گونه ای دیگر در شب های جمعه برقرار است و هنوز تصور مردمان ما بر این است که شب های جمعه روز ارتباط با خداوند و فوت شدگان است.

 

 

 

ناهید شید (آدینه):ناهید همان آنهیته یا آناهیتا است که ایزد آب قرار گرفته است. در اوستا آناهیتا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا، قدی بلند و اندامی تراشیده نام نهاده شده است و نام دیگر ستاره ونوس نیز آناهیتا یا ناهید است. در کل روز جمعه روز روشنایی آب و مظهر بخشندگی و عنایت پروردگار نامگذاری شده است.

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : کیانا

 
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود
مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت

بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد
جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟
 
 
 
منطقِ پدرو مادر از تحصیل در دانشگاه: "این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمیتونی‌ باز کنی‌!

باز یه سوالی مغزمو پریشون کرد چرا جمعه انقدر به شنبه نزدیکه، ولی شنبه انقدر از جمعه دوره؟؟
 
 

خداییش جاذبه ای که سوراخ چاه توالت نسبت به گوشی داره
جاذبه ی زمین به سیب نداره
دیدم که میگمااااااا
 
 
 
 
عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون ...
شما که زنجیر ما رو بافتی..؟
... پَه چرا پشت کوه انداختی..؟
مشکلتون دقیقاً چی بود؟
مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟
 
   
 
بچگی یعنی: وقتیکه فاصله ی دستشویی تا اتاقمونو می دویدیم
و از اینکه لولو ما رو نمی خورد فریاد می زدیم، ھـــــوراااا
 
 
 
 
فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی می تونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه!
 
 
 

گوشيم زنگخورد ، اسم رفيقم "رضا" افتاد
گوشی رو برداشتم ، با يه صدای خسته گفتم : سلام بی شرف
يه صدای کلفتی اومد : پدر بی شرف هستم ، بی شرف اونجا نيست؟
 
 

فقط یک زن ایرانی می تونه روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه و چند تا دفتر هم پر کرده باشه و آخرش همون کوکوسبزی برای شوهرش درست کنه!


یادش بخير ما بچه بوديم ، يه دستمال کهنه اي ، لنگ ماشيني چيزي پيدا ميکردن ميذاشتن لاي پامون بقچه ميکردن  تا يه هفته بعد بازش کنن الان پوشک زدن واسه بچه با خروجي هوا از هردو طرف ، 8 لايه محافظ ، ويتامينه ،  همراه با عصاره مالت ، 12 اير بگ ، کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهويه مطبوع ، با ال سي دي... خلاصه فول آپشن ديگه ! از ال سي دي هم توشو نشون ميده ديگه لازم نيست را به را بازش کنن
 
 
 

هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز...
فردا یه عالمه کار داري
قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالــــــــــــــتم راحت باشه
 
 
 

کافیه یه روز اتفاقی یه جوراب سوراخ بپوشین . اگه شده اتوبان رو موکت کنن یه جوری میشه که تو مجبور شی کفشتو دربیاری
 
 



توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن

 


Iran Eshgh Group !




سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:58 ::  نويسنده : کیانا

اصلا تا حالا فكر كردين مزار اين بزرگمرد ايراني كجاست ؟
.
.
 
احتمال قريب به يقين نمي دونيد ...تعجبي نداره
غصه هم نخوريد خيلي ها مثل شما هستند
از جمله خود من كه تا همين چند هفته پيش نمي دونستم و كاملا اتفاقي اين موضوع رو فهميدم
.
.
امير كبير صدر اعظم ايران در زمان ناصر الدين شاه كه با دسيسه هاي يك سري وطن فروش و طماع در حمام فين كاشان به قتل رسيد در شهر كربلا در كشور عراق به خاك سپرده شد
.
.
اين كه چرا او را به كربلا بردند براي من سوال است و احتمال مي دهم براي دور ماندن مردم از مزارش وجلوگيري از تبديل آن به ميعادگاه مظلومان او را از ايران و ايراني دور كردند
و اينكه چطوري در آن زمان جسد اين مرد بزرگ رو با امكانات محدود آن زمان به عراق منتقل كرده اند هم باز جاي سوال دارد
.
.
.
اما چيزي كه بيش از همه مايه شرمندگيست اين است كه اكثر قريب به اتفاق ايرانيها نمي دانند مزار اين اسطوره تاريخ كجاست
تا زماني كه روابط ايران و عراق تيره بود و كسي حق سفر به كربلا رو نداشت شايد اين ندانستن توجيه داشت ولي
امروزه با سفرهاي متعدد مردم به عراق و كربلا جاي بسي تاسف است كه حتي يكي از كساني كه از عراق بر مي گردد نمي داند كه امير كبير هم در آنجا دفن بوده
.
.
.
آيا فكر نمي كنيد كه همين عراقيها به ما خواهند خنديد كه چطور مردي رو كه بسياري از داشته هاي امروزمان را مديون اوهستيم فراموش كرديم؟
من كه خودم از خودم خيلي خجالت كشيدم
البته من تا حالا به عراق نرفته ام ولي به هر حال وظيفه ام بود به عنوان يك ايراني كه دم از عشق به وطن مي زنم بدانم كه سرنوشت اين مرد بزرگ پس از مرگ چه شد...



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:54 ::  نويسنده : کیانا
 
عضویت در ایران عشق
 
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.


قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

 
قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.


 
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

 
قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.


قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.



قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

 
قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

 
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.


 
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

 
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
 
 
 




درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هنر 7 و آدرس honarkade74.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 663
بازدید کل : 47915
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1