هنرکده
 
 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 11:16 ::  نويسنده : کیانا
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 10:59 ::  نويسنده : کیانا

دختری که با نام زیباترین دختر دنیا نامش در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شد!

 

‏Photo: دختری که با نام زیباترین دختر دنیا نامش در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شد‏



سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 10:57 ::  نويسنده : کیانا

مرد ۸۰ ساله ترکیه ای با ۱۴ سانتی متر بینی، صاحب درازترین بینی جهان است! این مرد اهل استان اردو در ترکیه محمت گل نام دارد و همسایگان او را با نام دده پینوکیو خطاب می کنند.دده پینوکیو شکایت خاصی از بینی درازش ندارد و اقوامش هم می گویند به این مرد بینی دراز عادت کرده اند.

وی که تا کنون در مسابقات درازی بینی شرکت نکرده است گفته است: “افرادی که در این مسابقات برنده شده اندبینی شان بین ۸ تا ۹ سانتی متر طول دارد. اگر من شرکت می کردم قطعا برنده این مسابقات می شدم چرا که تاکنون درازتر از بینی خودم ندیده ام!

 

‏Photo: **********************درازترین بینی جهان ************************
مرد ۸۰ ساله ترکیه ای با ۱۴ سانتی متر بینی، صاحب درازترین بینی جهان است! این مرد اهل استان اردو در ترکیه محمت گل نام دارد و همسایگان او را با نام دده پینوکیو خطاب می کنند.دده پینوکیو شکایت خاصی از بینی درازش ندارد و اقوامش هم می گویند به این مرد بینی دراز عادت کرده اند.
وی که تا کنون در مسابقات درازی بینی شرکت نکرده است گفته است: “افرادی که در این مسابقات برنده شده اندبینی شان بین ۸ تا ۹ سانتی متر طول دارد. اگر من شرکت می کردم قطعا برنده این مسابقات می شدم چرا که تاکنون درازتر از بینی خودم ندیده ام!
دیدگاه ادمین :
کپل دیدی تا حالا ؟؟‏



دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 16:23 ::  نويسنده : کیانا



یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 1:40 ::  نويسنده : کیانا



یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 1:38 ::  نويسنده : کیانا

http://sphotos.xx.fbcdn.net/hphotos-snc7/576835_379585528761678_862255284_n.jpg



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : کیانا
جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : کیانا
جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 17:18 ::  نويسنده : کیانا

خبرگزاري فارس: فيلم سينمايي «از تهران تا بهشت» با نام قبلي «هيچ‌كس نمي‌خواست بميرد» اوايل مهرماه در تهران كليد مي‌خورد و «فرهاد اصلاني» اولين بازيگري است كه به اين پروژه پيوسته است.




ادامه مطلب ...


چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 12:45 ::  نويسنده : کیانا

 

ناگفته‌هاي حضور ستاره‌ها در بازار نمايش خانگي؛ دستمزدها، درصد فروش، شرايط كار و چيزهاي
 
ديگر
 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : کیانا

 

سردار احمدرضا رادان خبر داد

جانسین فرمانده نیروی انتظامی از دستگیری یکی از هنرپیشگان زن سینما به علت بدحجابی در برج میلاد خبر داد. سردار احمدرضا رادان خبر درگیری یکی از هنرمندان سرشناس سینما را در جریان برگزاری کنسرت موسیقی یک خواننده پاپ تایید کرد و گفت: نیروی انتظامی با افراد بدحجابی که در مراسم برج میلاد حضور داشتند، برخورد کرد.
وی ادامه داد: نیروی انتظامی همانطور که بارها گفته شده بود از برگزاری مراسم هایی که در آن عفاف و حجاب رعایت نشود، جلوگیری می کند.
رادان افزود: امروز نیز مراسمی در مرکز همایش های برج میلاد در حال برگزاری بود که متاسفانه عده ای حجاب و عفاف را رعایت نکردند که از سوی پلیس دستگیر شدند.
به گفته جانشین فرمانده نیروی انتظامی یکی از هنرپیشگان زن سینما نیز به علت بدحجابی از سوی ماموران دستگیر شد.

 




دست‌ودل‌بازي شبكه سه براي فرار از حواشي حذف «ماه‌عسل»: بنيامين بهادري،
 
محسن یگانه و محسن چاوشی پيش از افطار ترانه مي‌خوانند




ادامه مطلب ...


چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 11:31 ::  نويسنده : کیانا

دیدن همیشه خوب است

خواه دیدن آن زیبا یی ها باشد

خواه دیدن این زیبایی ها...!


ادامه مطلب ...


دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : کیانا

آیا می دانید مردان سرشناس در ابتدا چه کاره بودند؟
یادمون باشه مهم نیست الان کجاییم، مهم اینه که کجا می خوایم بریم!
 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 14:31 ::  نويسنده : کیانا
به سلامتی اون پدری که
هنگام تراشیدن
موی کودک مبتلا به سرطانش
گریه ی فرزندش رو دید
...
ماشین رو داد به دستش
در حالی که چشمانش پر از گریه بود
گفت : حالا تو موهای منو بتراش !
 
به سلامتی پدری که نمی توانم را
در چشمانش زیاد دیدیم
ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!
 
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد.
 
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
 
به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
 
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود"...
تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!
 
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من..!!
... ... ...
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم...
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پسر میگه : بابا تو شیری...!!
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتی هرچی پدره...
 
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری
 
پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره...
 

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره . . .
  

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم ...
به سلامتی پدر و مادرها
 

 



دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 12:38 ::  نويسنده : کیانا

 

 
 
 
يك پسر كوچك از مادرش پرسيد: چرا گريه مي كني
مادرش به او گفت : زيرا من يك زن هستم .
پسر بچه گفت: من نمي فهمم
مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هيچگاه نخواهي فهميد
بعدها پسر كوچك از پدرش پرسيد : چرا مادر بي دليل گريه مي كند
پدرش تنها توانست به او بگويد : تمام زن ها براي هيچ چيز گريه مي كنند
پسر كوچك بزرگ شد و به يك مرد تبديل گشت ولي هنوز نمي دانست چرا زن ها بي دليل گريه مي كنند
بالاخره سوالش را براي خداوند مطرح كرد و مطمئن بود كه خدا جواب را مي داند
.او از خدا پرسيد : خدايا چرا زن ها به آساني گريه مي كنند؟
خدا گفت زماني كه زن را خلق كردم مي خواستم كه او موجود به خصوصي باشد
بنابراين شانه هاي او راآن قدر قوي آفريدم تا بار همه دنيا را به دوش بكشد.
و همچنين شانه هايش آن قدر نرم باشد كه به بقيه آرامش بدهد
من به او يك نيروي دورني قوي دادم تا توانايي تحمل زايمان بچه هايش راداشته باشد
ووقتي آن ها بزرگ شدند توانايي تحمل بي اعتنايي آن ها را نيز داشته باشد
به او توانايي دادم كه در جايي كه همه از جلو رفتن نااميد شده اند او تسليم نشود و همچنان پيش برود 
. به او توانايي نگهداري از خانواده اش را دادم حتي زماني كه مريض يا پير شده است بدون اين كه شكايتي بكند
به او عشقي داده ام كه در هر شرايطي بچه هايش را عاشقانه دوست داشته باشد حتي اگر آن ها به او آسيبي برسانند
. به او توانايي دادم كه شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصيرات او بگذرد و هميشه تلاش كند تا جايي در قلب شوهرش داشته باشد
.به او اين شعور را دادم كه درك كند يك شوهر خوب هرگز به همسرش آسيب نمي رساند اما گاهي اوقات توانايي همسر ش را آزمايش مي كند وبه او اين توانايي را دادم كه تمامي اين مشكلات را حل كرده و با وفاداري كامل در كنار شوهرش با قي بماند و در آخر به او اشك هايي دادم كه بريزد
.اين اشك ها فقط مال اوست و تنها براي استفاده اوست در هر زماني كه به آن ها نياز داشته باشد
. او به هيچ دليلي نياز ندارد تا توضيح دهد چرا اشك مي ريزد
خدا گفت : زيبايي يك زن در چشمانش نهفته است زيرا چشم هاي او دريچه روح اوست
، ودر قلب او جايي كه عشق او به ديگران در آن قرار دارد.
 
 





دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 12:18 ::  نويسنده : کیانا
برگزیده ششمین جشنواره دوسالانه کاریکاتور ونکور کانادا
که منجر به سکوت یک دقیقه ای هیئت داوری شد-تقدیم به همه کسانی که عشق را می ستایند
 

 

 
 


دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 12:8 ::  نويسنده : کیانا

نیکوس کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله کرم ابریشم را
بر روي درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله
آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول
می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خود آغاز
به گرم نمودن پیله می کند ، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند .
اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد .
او می گوید : (( بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار
کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین
بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که
یک گناه حقیقی وجود دارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری
لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان
و صبوربودن و مقاومت کردن  ، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای
زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است
اگرپوسته تخم مرغی که ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد به
شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد باید جوجه
سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد

نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد
بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند اینقدر آنها را یاری نکنید

هیچ وقت نگران شکست ها ی فرزندان خود نباشید ، چراکه همان شکست شاید ،
رهگشای موفقیت و درخشش او باشد .

هیچ گاه بار مسئو لیت کسی را به دوش نکشید .
جلوی تحقیر شدن او را نگیرید .
آسیب های او را به جان نخرید .
بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند .

دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را ، از خاک در نیاورید .

پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به بیرون می کشد را ، پاره نکنید .

پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید  ، نشکنید .

چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن
ها خراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید .

گاه تنها تماشا کردن این صحنه ها کافی است .

بر خودخواهی های خود غلبه کنیم

بر حس مالکیت خود

بر طمع خود

بر زیاده خواهی ها

و

عواطف آسیب رسان خود

مسلط شویم

و دریچه های خیر را به روی فرزندانمان بگشاییم .
 
به امید شکوفایی عزیزانمان




چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : کیانا
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : کیانا

دختران 2 دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند و فورا ازدواج میکنند  و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند   (شاو)


 

زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید   (تواین)

با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید  ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید   (وایلد)


 

کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند  (ولتر)

 
 

از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند   ( دیل کارنگی)

 
 

ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید   (سامبرست)


 

زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد   (ویکتور هوگو)

 
 

بوسه مرد علامت عشق و بوسه زن علامت تسلیم اوست   (بال زاگ)

 
 

در میان جانوران 3 جانور هستند که اکثر اوقات خود را صرف آرایش میکنند گربه-مگس و زن  (شارل بوآیه)

 
 

در زندگی یک مرد 2 روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد   (ویکتور هوگو)

 
 

نگهبان زن زشتی اوست   (مثل عربی)

 
 

هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترغیب کنید   (برنارد شاو)

 
 

راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد   (پوشکین)

 
 

مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از 2گوش وارد و از دهان خارج می کنند   (برنارد شاو)

 
 

زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند   (برنارد شاو)

 
 

گرانقیمتترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد   (چگورا)

 
 

در برخورد با تازه عروس  مردها به صورتش نگاه میکنند و خانمها به لباسش   (دیکنز)

 
 

زنها فقط 2روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ   (برنارد شاو)

 
 

بهترین سفارش نامه زن، زیبایی اوست که در همانجا قابل قبول است   (ارسطو)

 
 

زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست  (گالیله)

 
 

شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب می دهد   (لاروشنوکو)

 
 

زن، شیطانی است کامل تر و شیطان تر   (ویکتور هوگو)

 
 

اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است   (داوینچی)

 
 

اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند   (دیکنز)

 
 

برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد   (اعرابی)

 
 

اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد   (ضرب المثل سوئدی)


 

مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت   (برنارد شاو)

 
  
 

و در آخر

ممکن است که از امواج دریا نجات یابید، ولی از دست زنها خیر




چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 15:2 ::  نويسنده : کیانا

خشکی و ترک‌خوردگی لب ها بسیار شایع است. لب هایی که دائماً در معرض پوسته ریزی می باشند.

لب های شما به دلیل کاهش رطوبت هوا شروع به ترک خوردن می کنند. همچنین در فصل زمستان بسیاری از وسایل گرمازا باعث خشکی هوای داخل منزل یا محیط های بسته می شوند.

 

حال برای بهبود و جلوگیری از خشکی و ترک خوردگی لب ها در زمستان چه کارهایی باید انجام داد؟

 

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : کیانا

چشم ‌ها اولین نقطه ‌ای در صورت هستند که توجه دیگران را جلب می‌کند، به همین دلیل خیلی مهم است که تا جایی که ممکن است آنها را جلوه‌گر کنید. این شما هستید که چشم‌هایتان را اسرار‌آمیز و زیبا جلوه می‌دهید. چشم‌های قهوه‌ای، سبز، عسلی، یا آبی، هیچ رنگی چشمی خسته‌ کننده نیست. با این 8 تکنیک می‌توانید کاری کنید که رنگ‌ چشم‌هایتان عالی جلوه کند.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : کیانا
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:10 ::  نويسنده : کیانا


 

 

 

 

 

 

مرد از مُردن است . زيرا زايندگي ندارد .مرگ نيز با مرد هم ريشه است.

 

 

 

 

 

 

 

 

زَن از زادن است و زِندگي نيز از زن است .

 

 

 

 

 

 

دُختر از ريشه « دوغ » است که در ميان مردمان آريايي به معني« شير « بوده و ريشه واژه‌ي دختر « دوغ دَر » بوده به معني « شير دوش » زيرا در جامعه کهن ايران باستان کار اصلي او شير دوشيدن بود .

 

به daughter در انگليسي توجه کنيد. واژه daughter نيز همين دختر است gh در انگليس کهن تلفظي مانند تلفظ آلماني آن داشته و « خ » گفته مي شده. در اوستا اين واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوي دوخت آمده است.

دوغ‌در در اثر فرسايش کلمه به دختر تبديل شد.

 

 

 

 

اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنين ناميده شدند.

پوست در، به پسر تبديل شده است .در پارسي باستان puthar پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است

در بسياري از گويشهاي کردي از جمله کردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به کار مي رود . مانند « نان دَر » که به معني « کسي است که وظيفه‌ي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد .»

 

 


 

حرف « پـِ » در « پدر » از پاييدن است . پدر يعني پاينده کسي که مي‌پايد . کسي که مراقب خانواده‌اش است و آنان را مي‌پايد .پدر در اصل پايدر يا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگليسي بيشتر به « پادَر » شبيه است تا تلفظ «پدر» !

 

 


 

خواهر ( خواهَر ) از ريشه «خواه » است يعني آنکه خواهان خانواده و آسايش آن است. خواه + ــَر يا ــار . در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .

 

 

 

 

بَرادر نيز در اصل بَرا + در است . يعني کسي که براي ما کار انجام مي‌دهد. يعني کار انجام‌دهنده براي ما و براي آسايش ما .

 

 

 

 

 

« مادر » يعني « پديد آورنده‌ي ما » .



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 15:39 ::  نويسنده : کیانا


 

از آنجا که بزرگترین کتابخانه‌های ملی و تاریخی و علمی ایران (جندی شاپور -کسروی)

توسط تازیان (اعراب) به آتش کشیده شد و هزاران کتاب ایرانی به گفته مورخ و جامع

شناس بزرگ عرب (ابن خلدون) نابود شد و به دریا ریخته شدند و بسیاری از بزرگان این

سرزمین گمنام ماندند و اثری از آنان یافت نشد ولی با همه فراز و نشیب‌های یورش

اسکندر گجستک و یورش تازی بدوی هنوز نام شیرزنان بزرگی از سرزمین مقدس ایران

برای ما به جای مانده است که گوشه‌ای از نام و جنگاوری‌هایشان را در اینجا از نظر

خواهید گذراند.



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : کیانا


تابلویی که  می بینید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش اسپانیایی قرن 18 روایت کننده ی یکی از داستان های تاریخ ایران باستان است.           

 

در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود. چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد. اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست.

کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازا از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.

می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.

از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است.

معلوم نیست چرا ایرانیان سعی نمیکنند داستانهای غنی خود را گسترش دهند و به جای آن به سراغ داستانهایی میروند که عربها چگونه زنان را به صیغه خود در میاوردند!!!!!!!!!!!!!  کاش بجای ساخت بعضی سریال ها از این داستان های غنی و اصیل ایرانی ساخته میشد تا فرزندان کوروش منشی و خوی اصیل ایرانی را بیاموزند.

متاسفانه از اونهایی که وظیفشون ترویج فرهنگ اصیل ایرانیه انتظاری نمیتوان داشت چون اصولا اعتقادی به این فرهنگ اصیل ندارند و فرهنگ وارداتی و تهاجمی عرب را با فرهنگ اصیل و نجیب ایرانی ترجیح میدهند.بیایید خودمان با انتشار و گسترش این گونه مطالب به یکدیگر کمک کنیم تا مردانگی اجدادمان را در برابر تهاجم نامردی دیگران به خود و فرزندانمان بشناسانیم.

 




سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : کیانا

 

نام روزهای هفته‌ فرنگی از گاهنامه کهن ایرانی برگرفته شده است می دانیم که نام روزهای هفته در ایران باستان بدین گونه بوده است:

 

کیوان شید (شنبه):نخستین روز هفته به نام کیوان شید نامگذاری شده است که تشکیل شده است از کیوان + شید. کیوان بعد از مشتری بزرگترین سیاره شمرده میشود که 700 برابر زمین است. آنرا زحل نیز نامیده اند. شید نیز به چم (معنی) نور و روشنایی است. از این رو روز نخست ایرانی حکایت از سیاره روشن و نورانی را دارد.

 

 

 

مهر شید (یکشنبه):روز دوم از هفته مهرشید است که مهر آن به چم (معنی) دوستی و مهربانی در پهلوی میتراست. مهر برگرفته شده از آئین هفت هزار ساله میترایی است. مهر همچنین ایزد عهد و پیمان است و در اوستا آمده است که هیچ چیز بر ایزد مهر پوشیده نخواهد بود. نامگذاری این روز به مهرشید حکایت از تعهدی است که بین مردمان باید برقرار باشد زیرا در ایران باستان پیمان شکنی و دروغ بزرگترین گناهان به حساب می آمده است. شید نیز به چم (معنی) روشنایی و نور می باشد.

 

 

 

مهشید (دوشنبه):مه بر گرفته شده از ماه است که این نیز از آیین میترایی کهن ایرانی آمده است. خورشید و ماه از تندیس های آئین میترایی بوده است که نشان از قدرت و پویایی جهان آفرینش داشته است. سومین روز هفته در ایران باستان به نام این نماد خداوند نامگذاری شد و آنرا مهشید به چم (معنی) ماه روشن و نورانی نام گذاشتند.

 

 

 

بهرام شید (سه شنبه):بهرام برگرفته شده از ورهرام زبان پهلوی باستان است و از یک سو نام ستاره مریخ است. بهرام ایزد پیروزی در ایران باستان شمرده می شده است و اندیشه نیاکان ما بر این بوده است که خداوند یکتا (اهورامزدا) نیروی هایش را برای اجرا در بین افراد بشر بین ایزدان (فرشتگان) خود تقسیم نموده است تا آنان آنرا برای مردمان پیاده کنند. از این رو بهرام ایزد پیروزی نامیده شده بوده است و چهارمین روز هفته به نام روز پیروزی روشنایی بر تاریکی و غلبه انسان بر بدی ها و اهریمن نامگذاری شده است.

 

 

 

تیرشید (چهارشنبه):تیر برگرفته شده از تیشتر پهلوی است. نیاکان ما تیر را ایزدان و نگهبان باران نامگذاری نموده اند و اینگونه می پنداشته اند که اهورامزدا برای یاری رسانی به کشاورزان و جلوگیری از خشکسالی و باروری زمین و سبز و سالم و پاکیزه ماندن جهان به ایزد باران فرمان میداده است که به یاری مردمان برسد. در کل این روز به نام روز روشنایی باران و خواست پروردگار برای حفظ طبیعت نامگذاری شده است.

 

 

 

اورمزد شید (پنجشنبه):اورمزد نام دیگری از دهها نام اهورامزدا است که همه حاکی از قدرت و توانایی پروردگار است. این نام از واژه های پهلوی ارمزد، هرمزد، اورمزد، هورمزد، اهورامزدا، مزدا گرفته شده است. از این رو پنجمین روز هفته به نام روز روشنایی خداوند نامگذاری شده است. از اینرو این واژه هنوز به گونه ای دیگر در شب های جمعه برقرار است و هنوز تصور مردمان ما بر این است که شب های جمعه روز ارتباط با خداوند و فوت شدگان است.

 

 

 

ناهید شید (آدینه):ناهید همان آنهیته یا آناهیتا است که ایزد آب قرار گرفته است. در اوستا آناهیتا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا، قدی بلند و اندامی تراشیده نام نهاده شده است و نام دیگر ستاره ونوس نیز آناهیتا یا ناهید است. در کل روز جمعه روز روشنایی آب و مظهر بخشندگی و عنایت پروردگار نامگذاری شده است.

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : کیانا

 
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود
مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت

بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد
جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟
 
 
 
منطقِ پدرو مادر از تحصیل در دانشگاه: "این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمیتونی‌ باز کنی‌!

باز یه سوالی مغزمو پریشون کرد چرا جمعه انقدر به شنبه نزدیکه، ولی شنبه انقدر از جمعه دوره؟؟
 
 

خداییش جاذبه ای که سوراخ چاه توالت نسبت به گوشی داره
جاذبه ی زمین به سیب نداره
دیدم که میگمااااااا
 
 
 
 
عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون ...
شما که زنجیر ما رو بافتی..؟
... پَه چرا پشت کوه انداختی..؟
مشکلتون دقیقاً چی بود؟
مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟
 
   
 
بچگی یعنی: وقتیکه فاصله ی دستشویی تا اتاقمونو می دویدیم
و از اینکه لولو ما رو نمی خورد فریاد می زدیم، ھـــــوراااا
 
 
 
 
فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی می تونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه!
 
 
 

گوشيم زنگخورد ، اسم رفيقم "رضا" افتاد
گوشی رو برداشتم ، با يه صدای خسته گفتم : سلام بی شرف
يه صدای کلفتی اومد : پدر بی شرف هستم ، بی شرف اونجا نيست؟
 
 

فقط یک زن ایرانی می تونه روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه و چند تا دفتر هم پر کرده باشه و آخرش همون کوکوسبزی برای شوهرش درست کنه!


یادش بخير ما بچه بوديم ، يه دستمال کهنه اي ، لنگ ماشيني چيزي پيدا ميکردن ميذاشتن لاي پامون بقچه ميکردن  تا يه هفته بعد بازش کنن الان پوشک زدن واسه بچه با خروجي هوا از هردو طرف ، 8 لايه محافظ ، ويتامينه ،  همراه با عصاره مالت ، 12 اير بگ ، کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهويه مطبوع ، با ال سي دي... خلاصه فول آپشن ديگه ! از ال سي دي هم توشو نشون ميده ديگه لازم نيست را به را بازش کنن
 
 
 

هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز...
فردا یه عالمه کار داري
قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالــــــــــــــتم راحت باشه
 
 
 

کافیه یه روز اتفاقی یه جوراب سوراخ بپوشین . اگه شده اتوبان رو موکت کنن یه جوری میشه که تو مجبور شی کفشتو دربیاری
 
 



توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن

 


Iran Eshgh Group !




سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:58 ::  نويسنده : کیانا

اصلا تا حالا فكر كردين مزار اين بزرگمرد ايراني كجاست ؟
.
.
 
احتمال قريب به يقين نمي دونيد ...تعجبي نداره
غصه هم نخوريد خيلي ها مثل شما هستند
از جمله خود من كه تا همين چند هفته پيش نمي دونستم و كاملا اتفاقي اين موضوع رو فهميدم
.
.
امير كبير صدر اعظم ايران در زمان ناصر الدين شاه كه با دسيسه هاي يك سري وطن فروش و طماع در حمام فين كاشان به قتل رسيد در شهر كربلا در كشور عراق به خاك سپرده شد
.
.
اين كه چرا او را به كربلا بردند براي من سوال است و احتمال مي دهم براي دور ماندن مردم از مزارش وجلوگيري از تبديل آن به ميعادگاه مظلومان او را از ايران و ايراني دور كردند
و اينكه چطوري در آن زمان جسد اين مرد بزرگ رو با امكانات محدود آن زمان به عراق منتقل كرده اند هم باز جاي سوال دارد
.
.
.
اما چيزي كه بيش از همه مايه شرمندگيست اين است كه اكثر قريب به اتفاق ايرانيها نمي دانند مزار اين اسطوره تاريخ كجاست
تا زماني كه روابط ايران و عراق تيره بود و كسي حق سفر به كربلا رو نداشت شايد اين ندانستن توجيه داشت ولي
امروزه با سفرهاي متعدد مردم به عراق و كربلا جاي بسي تاسف است كه حتي يكي از كساني كه از عراق بر مي گردد نمي داند كه امير كبير هم در آنجا دفن بوده
.
.
.
آيا فكر نمي كنيد كه همين عراقيها به ما خواهند خنديد كه چطور مردي رو كه بسياري از داشته هاي امروزمان را مديون اوهستيم فراموش كرديم؟
من كه خودم از خودم خيلي خجالت كشيدم
البته من تا حالا به عراق نرفته ام ولي به هر حال وظيفه ام بود به عنوان يك ايراني كه دم از عشق به وطن مي زنم بدانم كه سرنوشت اين مرد بزرگ پس از مرگ چه شد...



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:54 ::  نويسنده : کیانا
 
عضویت در ایران عشق
 
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.


قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

 
قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.


 
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

 
قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.


قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.



قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

 
قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

 
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.


 
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

 
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
 
 
 




سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : کیانا


گرفتن خلافي ماشين :30005151 ( عدد عمودي كنار كارت رو بفرستيد)

گزارش اطلاع دادن تخلف تاكسي : 30004246( شماره پلاك ماشين متخلف رو بفرستيد)

رهگيري نامه پستي : 2000441 (ابتدا حرف Rرا بنويسيد و بعد شماره روي رسيد پستي رو )

مشكلات شهري (شهرداري) : 3000137

اعلام نتيجه كنكور شب قبل از قرارگرفتن در سايت سنجش : 2000000 (شماره داوطلبي رو بفرستيد)

با خبر شدن از اخبار انجمن فارغ التحصيلان دانشگاه : 10001336

لغت نامه آريان پور : 2000444 Word-to-translate

ايجاد پست در پرشين بلاگ : 300072

گرفتن قبض موبايل : 30009 ( با فرمت زير بنويسيد : تاريخ شروع ؛ تاريخ انتها مثلا 860123 ؛ 860101 يعني از
اول سال 86 تا 23 فرودين ماه)

خدمات بانك ملت : 200033

خدمات بانك اقتصاد نوين : 200050

خدمات بانك سپه:200020 – 200021-200022

خدمات بانك كشاورزي : 2000911- 200093

خدمات بانك سامان : 20000

خدمات بانك صادرات :200060

خدمات بانك تجارت : 200070
( براي استفاده از خدمات بانك ها اول بايد در شعب درخواست رو پر كنيد)

اطلاعات پرواز : 2000444 : ( با اين فرمت : پرواز Flight-code)

نرخ ارزهاي رايج : 2000444 با اين فرمت : Currency-name

اطلاعات هوا : 1000305 ( پيش شماره شهر مورد نظر بدون صفر رو بفرستيد)

ساعت كشورها : 1000392 (نام كشور رو بفرستيد)

مكان هاي ديدني هر شهر : 1000394

مسافت بين شهر ها : 1000396

آخرين بازي هاي كامپيوتري : 1000400

جديدترين نرم افزار ها : 1000401

اطلاع از اينكه دامين مورد نظر رجیستر شده يا خير : 1000355

بورس – نرخ سهام يك شركت : 2000444 ---بنويسيد : Bourse Company -id

بورس – بيشترين افزايش قيمت : 2000444 ---بنويسيد : Bourse high

بورس- كمترين افزايش قيمت : 2000444 ( بنويسيد : Bourse low)

اوقات شرعي : 2000916



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:29 ::  نويسنده : کیانا

از دفتر روزنامه ای که در آن مشغول به کار بود اخراج شد چرا که رئیسش فکر میکرد تخیل خلاقیت و ایده های خوب ندارد

 
File:Walt Disney Snow white 1937 trailer screenshot (13).jpg

 


والت دیزنی: موسس شهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی (آفریننده میکی موس سفید برفی و..) برنده 22 جایزه اسکار

 

______________________________________________

 
پس از جدایی از همسر از دست دادن شغل و مرگ مادرش کتابی نوشت که دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد
 

File:J. K. Rowling 2010.jpg
جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان "تاثیر گذار ترین زن بریتانیا"

________________________________

 
معلم مدرسه اش به او گفته بود که زیادی احمق است و هیچ چیز یاد نخواهد گرفت

پرونده:Thomas Edison2.jpg

 

توماس ادیسون دارنده امتیاز 2500 اختراع که مهم ترین آنها لامپ الکتریکی است

_____________________________________


توسط کمپانی سازنده موسیقی رد شدند چرا که کمپانی از صدا و موسیقی با گیتار آنها خوشش نیامد


پرونده:The Fabs.JPG
گروه بیتلز: تاثیر گذار ترین گروه موسیقی قرن بیستم با فروش جهانی تا 1 میلیارد نسخه از آثار

____________________________________________________

 

تا سن چهار سالگی قادر به حرف زدن نبود و اطرافیان او را "فردی غیر اجتماعی با رویاهای احمقانه" میشناختند
 
پرونده:Albert Einstein Head.jpg
 
آلبرت انیشتن نظریه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک
 

_________________________

 
در کودکی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفت و بعد ها شلغش را به عنوان گزارشگر تلویزیون از دست داد چرا که او را مناسب تلویزیون نمیداستند

 

پرونده:Oprah Winfrey (2004).jpg

 
اپرا وینفری مجری برنامه تلویزیونی اپرا که به مدت 25 سال در 145 کشور مختلف پخش شد
اولین بیلیونر سیاه پوست جهان

__________________________________  


از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و به قول خودش بارها و پشت سر هم شکست خورد

 

File:Jordan Lipofsky.jpg
 

 
مایکل جردن بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین بسکتبالیستی که تا به حال بوده است 
_______________________________




جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 16:55 ::  نويسنده : کیانا


پیاده از کنارت گذشتم ، گفتی :
” قیمتت چنده خوشگله ؟
” سواره از کنارت گذشتم گفتی : ” برو... پشت ماشین لباسشویی بنشین !“
... ...
در صف نان ، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

زیرباران منتظر تاکسی بودم ، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی : ”زهرمار !“

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت ، فحش خواهر و مادر بود

در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم ، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی !

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است

اما من دیگر :

احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم.

احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی .

احتیاجی ندارم که توحامی باشی

خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم .

با تو شادم آری ، اما بدون تو هم شادم .

من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم

من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم.

به
من بگو ترشیده ، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا

نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی

گذشت

آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و

درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند .

امروز تو برای هم گامی بامن ( و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم )

باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به

اثبات برسانی .

حقوقم
را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه به

قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت.

روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید

همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود.

هرگاه..

مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد .

ممکن است دوست وهمراه تو شوم اما ،،،،،

ملک تو نخواهم شد . ...!!!!!!

 

 

                   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 16:39 ::  نويسنده : کیانا

 ماریا زنی بود با لباس های کهنه و مندرس و نگاهی مغموم. وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خوار وبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کارکند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.
اسمیت(صاحب مغازه) با بی اعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی می خواست او را بیرون کند.
زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت:« آقا شما را به خدا... به محض اینکه بتوانم پولتان را میاورم.»
جان گفت نسیه نمیدهد.
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت: « ببین خانم چه میخواهند خرید این خانم با من.»
خوار و بار فروش با اکراه گفت:« لازم نیست... خودم میدهم. لیست خریدت کو؟»
ماریا گفت:« اینجاست »
اسمیت:« لیست خریدت را بگذار روی ترازو. به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر.»
ماریا با خجالت یک لحظه مکث کرد... از کیفش تکه کاغذی در آورد و چیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت... همه با تعحب دیدند کفه ترازو پایین رفت.
خواروبار فروش باورش نشد. مشتری از سر رضایت خندید.
مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه دیگر ترازو کرد. کفه ترازو برابر نشد... آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.
در این وقت خوارو بار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت تا ببیند روی

 آن چه نوشته شده است.
کاغذ

 لیست خرید نبود... دعای زن بود که نوشته بود:« ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری... خودت آن را بر آورده کن.»
مغازه دار با تعجب جنس ها را به ماریا داد و ساکت و متحیر خشکش زد.
ماریا خداحافظی کرد و رفت.
مشتری یک اسکناس پنجاه دلاری به مغازه دار داد و گفت:« تا آخرین پنی اش می ارزید.»
فقط اوست که میداند وزن دعای پاک چقدر است...!

           

                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد

 



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : کیانا

ماه آوريل است، درکنار يکی از سواحل دريای سياه باران می بارد، و شهر کوچک همانند صحرا خالی بنظر می رسد. درست هنگامی است که همه در يک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند.
ناگهان، يک مرد بسيار ثروتمند وارد شهر می شود. او وارد تنهاهتلی که در اين ساحل است می شود، اسکناس 100 يوروئی را روی پيشخوان هتل میگذارد و برای بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود
صاحب هتل اسکناس 100 يوروئی را برميدارد و در اين فاصله می دهد و بدهی خودش را به قصاب می پردازد
قصاب اسکناس 100 يوروئی را برميدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک می رود و بدهی خود را به او می پردازد
مزرعه دار، اسکناس 100 يوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامين کننده خوراک دام و سوخت ميدود. تامين کننده سوخت و خوراک دام برای پرداخت بدهی خود اسکناس 100 يوروئی را با شتاب پرداخت به فاحشه شهر که به او بدهکار بود ميبرد. او در اين اوضاع خراب اقتصادی به اعتبار مزرعه دار «خدمتش» را انجام داده بود تا پولش را بعدا دريافت کند
فاحشه اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زيرااو به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگاميکه مشتری خودش را يکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد
حالا هتل دار اسکناس را روی پيشخوان گذاشته است
در اين هنگام توريست ثروتمند پس از بازديد اتاق های هتل برميگردد و اسکناس 100 يوروئی خود را برميدارد و می گويد از اتاق ها خوشش نيامد و شهر را ترک می کند
در اين پروسه هيچکس صاحب پول نشده است. ولی بهر حال همه شهروندان در اين هنگامه بدهی بهم ندارند همه بدهی هايشان را پرداخته اندو با يک انتظار خوشبينانه ای به آينده نگاه می کنند.

                 

 

                               تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد



پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 1:27 ::  نويسنده : کیانا

 

گاهى وقت ها ؛ سکوت همان دروغ است ... فقط شيک تر ؛ مودبانه تر ! و با مسئوليت کمتر

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد   

زشت ترین حس دنیاست
وقتی با تمام وجودت کسی را دوست داری
و او در جواب به احساست فقط
میخواهد دکمه های لباست را باز کند..!

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد  

یه جایی باید دست آدم‌ها را بکشی
نگه‌شان داری
صورت‌شان را میان دستانت محکم بگیری
بگویی ببین
من دوستت دارم .............نــــــــــــــــــرو

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 



ادامه مطلب ...


اگر خبر‌های سینمایی را در سال جدید دنبال کرده باشید، قطعاً در جریان اتفاقاتی که برای رضا داود‌‌نژاد رخ داده، قرار گرفته‌اید. این بازیگر که با مشکل کبد روبه‌رو شده بود، با انتقال به بیمارستان لاله و بعد از آن بیمارستان نمازی شیراز در نوبت پیوند کبد قرار گرفت و بالاخره در روز بیست‌وچهارم اردیبهشت ماه این پیوند انجام شد.پیوندی که در طرف دیگر آن اسم «سید‌محمد‌رضا کاکاوند» به چشم می‌خورد. مردی که به علت ایست قلبی از مدتی قبل در بیمارستان نمازی بستری شده بود و بعد از اینکه دچار مرگ مغزی شد، اعضای بدنش به سه نفر از جمله رضا داود‌نژاد اهدا شد. به همین بهانه سراغ خانم مظفری همسر محمد‌رضا کاکاوند رفتیم و از اتفاق‌های روز پیوند پرسیدیم.

چطور شد که این اتفاق افتاد و همسرتان دچار مرگ مغزی شد؟

از اوایل اردیبهشت ماه بود که سردرد‌های محمد‌رضا شروع شد. از قبل هم همیشه کمی سردرد داشت اما با مصرف مسکن بهتر می‌شد. بعد از تعطیلات عید یک بار به دکتر مراجعه کردیم و سی‌تی‌اسکن انجام دادیم و آنها گفتند که مشکل خاصی نیست. سی‌تی‌اسکن چیز خاصی را نشان نمی‌داد. اما تقریبا دهم اردیبهشت ماه بود که سردرد‌های همسرم بیشتر شد؛ طوری که به بیمارستان مراجعه کردیم. همسرم سه چهار روز را با سردرد‌های شدید گذراند تا اینکه از او ام‌‌آرآی گرفته شد.

نتیجه چه بود؟

ام‌آر‌آی‌های انجام شده نشان می‌داد که در سرش تومور وجود دارد و بیماری‌اش دوباره برگشته است.

یعنی سابقه بیماری داشتند؟

6 سال پیش بود که به خاطر تومور در بیمارستان بستری شد و بعد از عمل جراحی مشکلش کاملاً حل شد اما نمی‌دانم دوباره چرا این سردرد‌ها شروع شد و کار به اینجا رسید.

چه شد که به بیمارستان نمازی رفتید؟

در بیمارستان شهید چمران، همسرم دچار ایست قلبی شد. مسئولان بخش گفتند ما اینجا تجهیزات کامل نداریم و تا رسیدن متخصصان قلب باید صبر کنید، اما بهتر است او را به بیمارستان دیگری منتقل کنید. ما هم تصمیم گرفتیم همسرم را به بیمارستان نمازی انتقال بدهیم بعد از دو شب پزشکان مرگ مغزی همسرم را اعلام کردند.

همان موقع بود که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟

راستش خیر. روز اول مداوم به این فکر می‌کردم که همسر برمی‌گردد امیدوار بودم، اما متاسفانه حقیقت این بود که او دچار مرگ مغزی شده بود. در همان روز‌ها بود که یاد صحتی که در تعطیلات عید با همسرم داشتم افتادم. آن موقع محمد‌رضا به من گفت: «بهتر است برویم کارت اهدای عضو بگیریم.» یعنی تصمیم‌مان بر این بود اما خب بیماری محمد اجازه این کار را به ما نداد. به خاطر همین احساس کردم که اگر اعضای بدنش را اهدا کنیم، خوشحال خواهد شد. با این حال تصمیم‌گیری برایم سخت بود. با خودم می‌گفتم اگر 2 درصد هم امکان بازگشت دارد، باید منتظرش بمانیم.

چطور شد که رضایت دادید؟

فکر کردم بالاخره باید یک تصمیم جدی بگیریم. همین جا بود که خانواده همسرم مشورت کردم و به این نتیجه رسیدیدم.

چند تا بچه دارید؟

یک دختر 15 ساله به اسم زهرا و یک پسر 11 ساله به اسم علی.

در جریان بیماری پدرشان و شرایط خطرناکش بودند؟

روز‌های آخر حتی آنها را به بیمارستان نبردم، دلم نمی‌خواست مریضی پدرشان را ببینند و تصویر سالمی که از او در ذهن‌شان داشتند خراب شود. دلم می‌خواست همیشه پدرشان را قوی و سالم در ذهن داشته باشند.

چند سال با همسرتان زندگی کردید؟

18 سال.

شغلشان چه بود؟

قبلاً در مراکز اداری کار می‌کرد ولی بعد از مدتی به شغل آزاد مشغول شد اما در کل شغل اصلی‌اش خطاطی بود و در انجمن خوشنویسان کار می‌کرد. خانواده همسرم نسل در نسل خوشنویسی می‌کردند.

همسرتان چه روزی از دنیا رفت؟

بیست‌وچهارم اردیبهشت ماه؛ آن هم در ماهی که در هشتمین روزش به دنیا آمده بود.

رضا داود‌نژاد را می‌شناختید؟ خبر داشتید در انتظار پیوند کبد است؟

بله. آقای داود‌نژاد را می‌شناختیم. بازی‌ها و خنده‌های ایشان همیشه در نظرم بود خصوصاً که امسال عید هم سریالشان را با خانواده می‌دیدیم. در سریال فراموشی یک شکل دیگری شده بودند، مثل گل پژمرده بودند و به نظر خیلی شکسته می‌آمدند. در نگاه اول اصلا نشناختم‌شان، بعداً گفتند او همان بازیگر طنز است.

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 16:29 ::  نويسنده : کیانا

(شما هم نظر خودتان را درباره این آلبوم بنویسید) روز گذشته سر انجام آلبوم روي ديگر بهرام رادان منتشر شد و امروز سازندگانش در برابر خبرنگاران نشستند تا درباره اين آلبوم پاسخگوي سوالات باشند. اين نشست با حضور بهرام رادان (خواننده) ، كيوان هنرمند(آهنگساز) ، مهدي معزي (سرمايه گذار) ، سام مشاور ( طراح گرافيست) و عليرضا بازل و علي اوجي برگزار شد. گزارش كافه سينما از اين نشست و نقل قول هايش را در ادامه بخوانيد. عکس‌ها را ببینید و فایل صوتی کل مراسم را بشنوید. حرف‌ها از این جا آغاز شد که:

بهرام رادان: از ديروز كه كاربيرون آمده اكثر سايت ها كه مي روم و كامنت هاي مردم را مي خوانم و نكته اي كه در نظرات هست اين هست كه نظر بي تفاوت وجود ندارد.  يك عده خيلي خوش‌شان آمده و يك عده خيلي بدشان آمده. و براي شنيدن نظرات اصلي بايد يك كم صبر كنيم. در بازار موسيقي اين كار با كارهاي ديگر يك مقدار فرق دارد و بر خلاف انتظارهاست.

كيوان هنرمند: اين اتفاق تجربه فوق العاده ايي در زندگي من بود . كار يك كم طول كشيد و دليلش اين هست كه شما وقتي يك مهماني را داريد مي توانيد برايش خيلي خلاصه يك كالباسي ناني چيزي بگذاريد جلوی‌‌شان و قضيه را فيصله بدهيد. اما ما چون مهمان هاي خيلي عزيزي داشتيم دوست داشتيم يك غذاي خيلي اساسي برايشان درست كنيم. و از وقتي كه گذاشتيم لذت برديم. و از حالا به بعد مهم نظر شماست.

بهرام رادان: از ابتدا قصد من از حضور در سينما گزيده كاري بود. اما در دو سال اخير كار خوب خيلي كم شد. سعي كردم از كارهاي خوبي كه بهم پيشنهاد مي شود بهترين ها را انتخاب كنم و بعدش از حضورم در خيلي از اين بهترين ها راضي نبودم. به نظرم سينما به يك تعداد نيروي جوان احتياج دارد. كه به آنها اعتماد بشود. بخصوص در پشت دوربين.

بهرام رادان: اين كار هفت هشت سال است دارد انجام مي شود. اما در دو سال اخير خيلي جدي شد. ما زياد كاري به بازار موسيقي نداشتيم. سعي كرديم علايق‌مان را به زبان موسيقي بگوييم. قصدم اين نيست كه آوازه خوان بشوم. اين بخشي از يك نمايش موزيكال است كه اگر علاقه و زمانش بود دوست دارم به روي صحنه ببرم و اميدوارم در سال آينده بتوانيم اين نمايش موزيكال را داشته باشيم.

بهرام رادان: من يك علاقه مند خيلي جدي موسيقي بودم و به موسيقي به عنوان يك هنر صدا و تصوير نگاه مي كردم. خيلي ترك هاي البوم يك فضاي تصويري به ذهن شما مي آورد. دوست داشتيم كليپ ها همراه با آلبوم به بازار بيايد كه اميدواريم با دريافت مجوزهاي لازم اين اتفاق بيفتد.

_درباره لو رفتن يك كليپ سي ثانيه اي از همخواني رضا يزداني و بهرام رادان در ابتداي كار سوال شد. رادان گفت: من نمي دانم كي آن كليپ را ضبط كرد. چون من موقع خواندن چشمم بسته است. اگر علي بوده يا كيوان همين الآن بايد بگويند. مي دانم در استوديوي كيوان ضبط شده.

همين لحظه علي اوجي گفت: موبايل مال من بود! موقعي كه اين دو دوست خوب من داشتند اين را تمرين مي كردند ديدم خيلي صحنه خوشگل شده بعد موبايل را درآوردم و فيلم گرفتم. به كيوان نشان دادم گفت: چه خوب شده يك كپي ازش به من مي دهي؟ كپي را دادم. يك روز شمال بودم هفت صبح بهرام زنگ زد گفت: اين رو اينترنته! گفتم: چي؟ گفت: اين كليپه گفتم: كدوم كليپ؟ كليپ نساختيم هنوز. گفت: همان موبايليه. زنگ زدم كيوان كه كيوان هم گفت من بي اطلاعم و فكر كنم كار يك شخص سوم بود و فكر هم نمي كنم خيلي اتفاق بدي افتاده باشد.

بهرام رادان: به زودي با رضا يك كار خيلي در جه يكي را انجام خواهيم داد. چند وقت پيش من از رضا خواهش كردم بيايد كارها را گوش بكند و نظراتش را بگويد و تصميم گرفتيم يكي از آهنگ ها را دو صدا بخوانيم. دنبال اين نبودم كه از هيچ يك از اين دوستان استفاده ابزاري بكنم. در نهايت نشستيم ديديم اين كار چيزي نيست كه بخواهيم خروجي كار باشد.

بهرام رادان: من و خانم افشار يك آهنگي كه الآن در كار وجود ندارد با هم دو صدا ضبط كرديم. كار تمام شد و مستر شد. بعد از اينكه گوش كردم به دلم ننشسته بود و احساس مي كردم  موقع گوش كردنش مدام مي زنمش جلو و ديدم خود مهناز افشار هم همين حس را دارد. و به همين دليل آن كار را از آلبوم خارج كرديم.

بهرام رادان: به دنبال اين هستيم اگر مجوز كليپ ها صادر بشود بعد از ماه رمضان منتشرشان كنيم.

بهرام رادان: اين يك كار دلي هست. جيبي براي اين ماجرا ندوختم . اگر از سينما مدتي است دور شدم چون سينما اصولا كم رمق هست من حوزه موسيقي را فعلا انتخاب كرددم. اميدوارم سينما حال و روزش بهتر بشود.

بهرام رادان: من واقعا نمي دانم شيطان پرستي چي هست. يك سري دوستان هر چيزي را كه مي بينند و نمي فهمند مي گويند شيطان پرستي است. خب اول بگويند شيطان پرستي چيه كه ما با چيزهايي كه مي گويند شيطان پرستيه كار نكنيم. يادم است به برنامه مثلث رضا رشيدپور هم اين اتهام را مي زدند. چيزي كه اين اتهام بهش خورده يك نماد اساطيري ايراني هست به نام مرغ رخ و وقتي خودمان اين اتهام را در مطبوعات خوانديم خودمان هم رفتيم دنبال اينكه ببينيم اصلا شيطان پرسي چي هست . مطبوعاتي ها بايد بدانند يك خبر خيلي ساده مي تواند مشكلات خيلي زيادي را براي هنرمند ايجاد كند.

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net



ادامه مطلب ...


پس از آنکه روابط عمومی شبکه سه سیما در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که این شبکه هیچ تصمیمی برای ساخت سری دوم مجموعه طنز «ساختمان پزشکان» ندارد و نخواهد داشت محسن چگینی تهیه‌کننده این سریال از ساخت این مجموعه و ارائه آن به شبکه نمایش خانگی خبر داد. در متن اطلاعیه روابط عمومی شبکه سه آمده بود:« در پی انتشار خبر تولید مجموعه «ساختمان پزشکان 2» در خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری، به اطلاع می‌رساند شبکه سه سیما هیچگونه تصمیمی برای تولید سری دوم مجموعه تلویزیونی «ساختمان پزشکان» ندارد و نخواهد داشت.» در حالی شبکه سه ساخت سری دوم «ساختمان پزشکان» را تکذیب کرده است، که پیشتر سروش صحت کارگردان این مجموعه اعلام کرده بود که تا پایان تابستان وارد پیش تولید سری دوم سریال می‌شویم و پاییز نیز تصویربرداری را آغاز خواهیم کرد.

 اما محسن چگینی تهیه‌کننده این سریال اعلام کرد حتی اگر شبکه سه تصمیمی برای ساخت و پخش این سریال نداشته باشد با توجه به اینکه می‌دانیم این مجموعه در بین مخاطبین جایگاه خودش را پیدا کرده است این سریال را در بخش خصوصی تولید کرده و سری دوم آن‌ را در شبکه نمایش خانگی پخش خواهیم کرد. مجموعه «ساختمان پزشکان» با بازی بهنام تشکر، بیژن بنفشه‌خواه، شقایق دهقان، هومن برق‌نورد، هوشنگ حریرچیان، فرناز رهنما، امید روحانی، پروین قائم مقامی، محمد شیری، سیروس ابراهیم زاده و... سال گذشته از شبکه سوم سیما پخش و با اقبال مخاطبان مواجه شد.

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



20 دقیقه بامداد دوشنبه: جایزه بزرگ جشنواره کن به فیلم واقعیت به کارگردانی «متیو گارونه» رسید. لیلا حاتمی این جایزه را به گارونه اهدا کرد. اولین عکس از این بازیگر کشورمان را در کافه سینما ببینید.

 

                                                                     

 



ادامه مطلب ...


درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هنر 7 و آدرس honarkade74.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 198
بازدید کل : 47253
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1