هنرکده
 
 
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : کیانا


گرفتن خلافي ماشين :30005151 ( عدد عمودي كنار كارت رو بفرستيد)

گزارش اطلاع دادن تخلف تاكسي : 30004246( شماره پلاك ماشين متخلف رو بفرستيد)

رهگيري نامه پستي : 2000441 (ابتدا حرف Rرا بنويسيد و بعد شماره روي رسيد پستي رو )

مشكلات شهري (شهرداري) : 3000137

اعلام نتيجه كنكور شب قبل از قرارگرفتن در سايت سنجش : 2000000 (شماره داوطلبي رو بفرستيد)

با خبر شدن از اخبار انجمن فارغ التحصيلان دانشگاه : 10001336

لغت نامه آريان پور : 2000444 Word-to-translate

ايجاد پست در پرشين بلاگ : 300072

گرفتن قبض موبايل : 30009 ( با فرمت زير بنويسيد : تاريخ شروع ؛ تاريخ انتها مثلا 860123 ؛ 860101 يعني از
اول سال 86 تا 23 فرودين ماه)

خدمات بانك ملت : 200033

خدمات بانك اقتصاد نوين : 200050

خدمات بانك سپه:200020 – 200021-200022

خدمات بانك كشاورزي : 2000911- 200093

خدمات بانك سامان : 20000

خدمات بانك صادرات :200060

خدمات بانك تجارت : 200070
( براي استفاده از خدمات بانك ها اول بايد در شعب درخواست رو پر كنيد)

اطلاعات پرواز : 2000444 : ( با اين فرمت : پرواز Flight-code)

نرخ ارزهاي رايج : 2000444 با اين فرمت : Currency-name

اطلاعات هوا : 1000305 ( پيش شماره شهر مورد نظر بدون صفر رو بفرستيد)

ساعت كشورها : 1000392 (نام كشور رو بفرستيد)

مكان هاي ديدني هر شهر : 1000394

مسافت بين شهر ها : 1000396

آخرين بازي هاي كامپيوتري : 1000400

جديدترين نرم افزار ها : 1000401

اطلاع از اينكه دامين مورد نظر رجیستر شده يا خير : 1000355

بورس – نرخ سهام يك شركت : 2000444 ---بنويسيد : Bourse Company -id

بورس – بيشترين افزايش قيمت : 2000444 ---بنويسيد : Bourse high

بورس- كمترين افزايش قيمت : 2000444 ( بنويسيد : Bourse low)

اوقات شرعي : 2000916



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 13:29 ::  نويسنده : کیانا

از دفتر روزنامه ای که در آن مشغول به کار بود اخراج شد چرا که رئیسش فکر میکرد تخیل خلاقیت و ایده های خوب ندارد

 
File:Walt Disney Snow white 1937 trailer screenshot (13).jpg

 


والت دیزنی: موسس شهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی (آفریننده میکی موس سفید برفی و..) برنده 22 جایزه اسکار

 

______________________________________________

 
پس از جدایی از همسر از دست دادن شغل و مرگ مادرش کتابی نوشت که دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد
 

File:J. K. Rowling 2010.jpg
جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان "تاثیر گذار ترین زن بریتانیا"

________________________________

 
معلم مدرسه اش به او گفته بود که زیادی احمق است و هیچ چیز یاد نخواهد گرفت

پرونده:Thomas Edison2.jpg

 

توماس ادیسون دارنده امتیاز 2500 اختراع که مهم ترین آنها لامپ الکتریکی است

_____________________________________


توسط کمپانی سازنده موسیقی رد شدند چرا که کمپانی از صدا و موسیقی با گیتار آنها خوشش نیامد


پرونده:The Fabs.JPG
گروه بیتلز: تاثیر گذار ترین گروه موسیقی قرن بیستم با فروش جهانی تا 1 میلیارد نسخه از آثار

____________________________________________________

 

تا سن چهار سالگی قادر به حرف زدن نبود و اطرافیان او را "فردی غیر اجتماعی با رویاهای احمقانه" میشناختند
 
پرونده:Albert Einstein Head.jpg
 
آلبرت انیشتن نظریه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک
 

_________________________

 
در کودکی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفت و بعد ها شلغش را به عنوان گزارشگر تلویزیون از دست داد چرا که او را مناسب تلویزیون نمیداستند

 

پرونده:Oprah Winfrey (2004).jpg

 
اپرا وینفری مجری برنامه تلویزیونی اپرا که به مدت 25 سال در 145 کشور مختلف پخش شد
اولین بیلیونر سیاه پوست جهان

__________________________________  


از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و به قول خودش بارها و پشت سر هم شکست خورد

 

File:Jordan Lipofsky.jpg
 

 
مایکل جردن بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین بسکتبالیستی که تا به حال بوده است 
_______________________________




جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 16:55 ::  نويسنده : کیانا


پیاده از کنارت گذشتم ، گفتی :
” قیمتت چنده خوشگله ؟
” سواره از کنارت گذشتم گفتی : ” برو... پشت ماشین لباسشویی بنشین !“
... ...
در صف نان ، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

زیرباران منتظر تاکسی بودم ، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی : ”زهرمار !“

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت ، فحش خواهر و مادر بود

در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم ، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی !

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است

اما من دیگر :

احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم.

احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی .

احتیاجی ندارم که توحامی باشی

خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم .

با تو شادم آری ، اما بدون تو هم شادم .

من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم

من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم.

به
من بگو ترشیده ، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا

نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی

گذشت

آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و

درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند .

امروز تو برای هم گامی بامن ( و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم )

باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به

اثبات برسانی .

حقوقم
را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه به

قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت.

روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید

همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود.

هرگاه..

مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد .

ممکن است دوست وهمراه تو شوم اما ،،،،،

ملک تو نخواهم شد . ...!!!!!!

 

 

                   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 16:39 ::  نويسنده : کیانا

 ماریا زنی بود با لباس های کهنه و مندرس و نگاهی مغموم. وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خوار وبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کارکند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.
اسمیت(صاحب مغازه) با بی اعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی می خواست او را بیرون کند.
زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت:« آقا شما را به خدا... به محض اینکه بتوانم پولتان را میاورم.»
جان گفت نسیه نمیدهد.
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت: « ببین خانم چه میخواهند خرید این خانم با من.»
خوار و بار فروش با اکراه گفت:« لازم نیست... خودم میدهم. لیست خریدت کو؟»
ماریا گفت:« اینجاست »
اسمیت:« لیست خریدت را بگذار روی ترازو. به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر.»
ماریا با خجالت یک لحظه مکث کرد... از کیفش تکه کاغذی در آورد و چیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت... همه با تعحب دیدند کفه ترازو پایین رفت.
خواروبار فروش باورش نشد. مشتری از سر رضایت خندید.
مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه دیگر ترازو کرد. کفه ترازو برابر نشد... آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.
در این وقت خوارو بار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت تا ببیند روی

 آن چه نوشته شده است.
کاغذ

 لیست خرید نبود... دعای زن بود که نوشته بود:« ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری... خودت آن را بر آورده کن.»
مغازه دار با تعجب جنس ها را به ماریا داد و ساکت و متحیر خشکش زد.
ماریا خداحافظی کرد و رفت.
مشتری یک اسکناس پنجاه دلاری به مغازه دار داد و گفت:« تا آخرین پنی اش می ارزید.»
فقط اوست که میداند وزن دعای پاک چقدر است...!

           

                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد

 



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : کیانا

ماه آوريل است، درکنار يکی از سواحل دريای سياه باران می بارد، و شهر کوچک همانند صحرا خالی بنظر می رسد. درست هنگامی است که همه در يک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند.
ناگهان، يک مرد بسيار ثروتمند وارد شهر می شود. او وارد تنهاهتلی که در اين ساحل است می شود، اسکناس 100 يوروئی را روی پيشخوان هتل میگذارد و برای بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود
صاحب هتل اسکناس 100 يوروئی را برميدارد و در اين فاصله می دهد و بدهی خودش را به قصاب می پردازد
قصاب اسکناس 100 يوروئی را برميدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک می رود و بدهی خود را به او می پردازد
مزرعه دار، اسکناس 100 يوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامين کننده خوراک دام و سوخت ميدود. تامين کننده سوخت و خوراک دام برای پرداخت بدهی خود اسکناس 100 يوروئی را با شتاب پرداخت به فاحشه شهر که به او بدهکار بود ميبرد. او در اين اوضاع خراب اقتصادی به اعتبار مزرعه دار «خدمتش» را انجام داده بود تا پولش را بعدا دريافت کند
فاحشه اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زيرااو به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگاميکه مشتری خودش را يکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد
حالا هتل دار اسکناس را روی پيشخوان گذاشته است
در اين هنگام توريست ثروتمند پس از بازديد اتاق های هتل برميگردد و اسکناس 100 يوروئی خود را برميدارد و می گويد از اتاق ها خوشش نيامد و شهر را ترک می کند
در اين پروسه هيچکس صاحب پول نشده است. ولی بهر حال همه شهروندان در اين هنگامه بدهی بهم ندارند همه بدهی هايشان را پرداخته اندو با يک انتظار خوشبينانه ای به آينده نگاه می کنند.

                 

 

                               تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد



پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 1:27 ::  نويسنده : کیانا

 

گاهى وقت ها ؛ سکوت همان دروغ است ... فقط شيک تر ؛ مودبانه تر ! و با مسئوليت کمتر

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد   

زشت ترین حس دنیاست
وقتی با تمام وجودت کسی را دوست داری
و او در جواب به احساست فقط
میخواهد دکمه های لباست را باز کند..!

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد  

یه جایی باید دست آدم‌ها را بکشی
نگه‌شان داری
صورت‌شان را میان دستانت محکم بگیری
بگویی ببین
من دوستت دارم .............نــــــــــــــــــرو

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 



ادامه مطلب ...


اگر خبر‌های سینمایی را در سال جدید دنبال کرده باشید، قطعاً در جریان اتفاقاتی که برای رضا داود‌‌نژاد رخ داده، قرار گرفته‌اید. این بازیگر که با مشکل کبد روبه‌رو شده بود، با انتقال به بیمارستان لاله و بعد از آن بیمارستان نمازی شیراز در نوبت پیوند کبد قرار گرفت و بالاخره در روز بیست‌وچهارم اردیبهشت ماه این پیوند انجام شد.پیوندی که در طرف دیگر آن اسم «سید‌محمد‌رضا کاکاوند» به چشم می‌خورد. مردی که به علت ایست قلبی از مدتی قبل در بیمارستان نمازی بستری شده بود و بعد از اینکه دچار مرگ مغزی شد، اعضای بدنش به سه نفر از جمله رضا داود‌نژاد اهدا شد. به همین بهانه سراغ خانم مظفری همسر محمد‌رضا کاکاوند رفتیم و از اتفاق‌های روز پیوند پرسیدیم.

چطور شد که این اتفاق افتاد و همسرتان دچار مرگ مغزی شد؟

از اوایل اردیبهشت ماه بود که سردرد‌های محمد‌رضا شروع شد. از قبل هم همیشه کمی سردرد داشت اما با مصرف مسکن بهتر می‌شد. بعد از تعطیلات عید یک بار به دکتر مراجعه کردیم و سی‌تی‌اسکن انجام دادیم و آنها گفتند که مشکل خاصی نیست. سی‌تی‌اسکن چیز خاصی را نشان نمی‌داد. اما تقریبا دهم اردیبهشت ماه بود که سردرد‌های همسرم بیشتر شد؛ طوری که به بیمارستان مراجعه کردیم. همسرم سه چهار روز را با سردرد‌های شدید گذراند تا اینکه از او ام‌‌آرآی گرفته شد.

نتیجه چه بود؟

ام‌آر‌آی‌های انجام شده نشان می‌داد که در سرش تومور وجود دارد و بیماری‌اش دوباره برگشته است.

یعنی سابقه بیماری داشتند؟

6 سال پیش بود که به خاطر تومور در بیمارستان بستری شد و بعد از عمل جراحی مشکلش کاملاً حل شد اما نمی‌دانم دوباره چرا این سردرد‌ها شروع شد و کار به اینجا رسید.

چه شد که به بیمارستان نمازی رفتید؟

در بیمارستان شهید چمران، همسرم دچار ایست قلبی شد. مسئولان بخش گفتند ما اینجا تجهیزات کامل نداریم و تا رسیدن متخصصان قلب باید صبر کنید، اما بهتر است او را به بیمارستان دیگری منتقل کنید. ما هم تصمیم گرفتیم همسرم را به بیمارستان نمازی انتقال بدهیم بعد از دو شب پزشکان مرگ مغزی همسرم را اعلام کردند.

همان موقع بود که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟

راستش خیر. روز اول مداوم به این فکر می‌کردم که همسر برمی‌گردد امیدوار بودم، اما متاسفانه حقیقت این بود که او دچار مرگ مغزی شده بود. در همان روز‌ها بود که یاد صحتی که در تعطیلات عید با همسرم داشتم افتادم. آن موقع محمد‌رضا به من گفت: «بهتر است برویم کارت اهدای عضو بگیریم.» یعنی تصمیم‌مان بر این بود اما خب بیماری محمد اجازه این کار را به ما نداد. به خاطر همین احساس کردم که اگر اعضای بدنش را اهدا کنیم، خوشحال خواهد شد. با این حال تصمیم‌گیری برایم سخت بود. با خودم می‌گفتم اگر 2 درصد هم امکان بازگشت دارد، باید منتظرش بمانیم.

چطور شد که رضایت دادید؟

فکر کردم بالاخره باید یک تصمیم جدی بگیریم. همین جا بود که خانواده همسرم مشورت کردم و به این نتیجه رسیدیدم.

چند تا بچه دارید؟

یک دختر 15 ساله به اسم زهرا و یک پسر 11 ساله به اسم علی.

در جریان بیماری پدرشان و شرایط خطرناکش بودند؟

روز‌های آخر حتی آنها را به بیمارستان نبردم، دلم نمی‌خواست مریضی پدرشان را ببینند و تصویر سالمی که از او در ذهن‌شان داشتند خراب شود. دلم می‌خواست همیشه پدرشان را قوی و سالم در ذهن داشته باشند.

چند سال با همسرتان زندگی کردید؟

18 سال.

شغلشان چه بود؟

قبلاً در مراکز اداری کار می‌کرد ولی بعد از مدتی به شغل آزاد مشغول شد اما در کل شغل اصلی‌اش خطاطی بود و در انجمن خوشنویسان کار می‌کرد. خانواده همسرم نسل در نسل خوشنویسی می‌کردند.

همسرتان چه روزی از دنیا رفت؟

بیست‌وچهارم اردیبهشت ماه؛ آن هم در ماهی که در هشتمین روزش به دنیا آمده بود.

رضا داود‌نژاد را می‌شناختید؟ خبر داشتید در انتظار پیوند کبد است؟

بله. آقای داود‌نژاد را می‌شناختیم. بازی‌ها و خنده‌های ایشان همیشه در نظرم بود خصوصاً که امسال عید هم سریالشان را با خانواده می‌دیدیم. در سریال فراموشی یک شکل دیگری شده بودند، مثل گل پژمرده بودند و به نظر خیلی شکسته می‌آمدند. در نگاه اول اصلا نشناختم‌شان، بعداً گفتند او همان بازیگر طنز است.

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 16:29 ::  نويسنده : کیانا

(شما هم نظر خودتان را درباره این آلبوم بنویسید) روز گذشته سر انجام آلبوم روي ديگر بهرام رادان منتشر شد و امروز سازندگانش در برابر خبرنگاران نشستند تا درباره اين آلبوم پاسخگوي سوالات باشند. اين نشست با حضور بهرام رادان (خواننده) ، كيوان هنرمند(آهنگساز) ، مهدي معزي (سرمايه گذار) ، سام مشاور ( طراح گرافيست) و عليرضا بازل و علي اوجي برگزار شد. گزارش كافه سينما از اين نشست و نقل قول هايش را در ادامه بخوانيد. عکس‌ها را ببینید و فایل صوتی کل مراسم را بشنوید. حرف‌ها از این جا آغاز شد که:

بهرام رادان: از ديروز كه كاربيرون آمده اكثر سايت ها كه مي روم و كامنت هاي مردم را مي خوانم و نكته اي كه در نظرات هست اين هست كه نظر بي تفاوت وجود ندارد.  يك عده خيلي خوش‌شان آمده و يك عده خيلي بدشان آمده. و براي شنيدن نظرات اصلي بايد يك كم صبر كنيم. در بازار موسيقي اين كار با كارهاي ديگر يك مقدار فرق دارد و بر خلاف انتظارهاست.

كيوان هنرمند: اين اتفاق تجربه فوق العاده ايي در زندگي من بود . كار يك كم طول كشيد و دليلش اين هست كه شما وقتي يك مهماني را داريد مي توانيد برايش خيلي خلاصه يك كالباسي ناني چيزي بگذاريد جلوی‌‌شان و قضيه را فيصله بدهيد. اما ما چون مهمان هاي خيلي عزيزي داشتيم دوست داشتيم يك غذاي خيلي اساسي برايشان درست كنيم. و از وقتي كه گذاشتيم لذت برديم. و از حالا به بعد مهم نظر شماست.

بهرام رادان: از ابتدا قصد من از حضور در سينما گزيده كاري بود. اما در دو سال اخير كار خوب خيلي كم شد. سعي كردم از كارهاي خوبي كه بهم پيشنهاد مي شود بهترين ها را انتخاب كنم و بعدش از حضورم در خيلي از اين بهترين ها راضي نبودم. به نظرم سينما به يك تعداد نيروي جوان احتياج دارد. كه به آنها اعتماد بشود. بخصوص در پشت دوربين.

بهرام رادان: اين كار هفت هشت سال است دارد انجام مي شود. اما در دو سال اخير خيلي جدي شد. ما زياد كاري به بازار موسيقي نداشتيم. سعي كرديم علايق‌مان را به زبان موسيقي بگوييم. قصدم اين نيست كه آوازه خوان بشوم. اين بخشي از يك نمايش موزيكال است كه اگر علاقه و زمانش بود دوست دارم به روي صحنه ببرم و اميدوارم در سال آينده بتوانيم اين نمايش موزيكال را داشته باشيم.

بهرام رادان: من يك علاقه مند خيلي جدي موسيقي بودم و به موسيقي به عنوان يك هنر صدا و تصوير نگاه مي كردم. خيلي ترك هاي البوم يك فضاي تصويري به ذهن شما مي آورد. دوست داشتيم كليپ ها همراه با آلبوم به بازار بيايد كه اميدواريم با دريافت مجوزهاي لازم اين اتفاق بيفتد.

_درباره لو رفتن يك كليپ سي ثانيه اي از همخواني رضا يزداني و بهرام رادان در ابتداي كار سوال شد. رادان گفت: من نمي دانم كي آن كليپ را ضبط كرد. چون من موقع خواندن چشمم بسته است. اگر علي بوده يا كيوان همين الآن بايد بگويند. مي دانم در استوديوي كيوان ضبط شده.

همين لحظه علي اوجي گفت: موبايل مال من بود! موقعي كه اين دو دوست خوب من داشتند اين را تمرين مي كردند ديدم خيلي صحنه خوشگل شده بعد موبايل را درآوردم و فيلم گرفتم. به كيوان نشان دادم گفت: چه خوب شده يك كپي ازش به من مي دهي؟ كپي را دادم. يك روز شمال بودم هفت صبح بهرام زنگ زد گفت: اين رو اينترنته! گفتم: چي؟ گفت: اين كليپه گفتم: كدوم كليپ؟ كليپ نساختيم هنوز. گفت: همان موبايليه. زنگ زدم كيوان كه كيوان هم گفت من بي اطلاعم و فكر كنم كار يك شخص سوم بود و فكر هم نمي كنم خيلي اتفاق بدي افتاده باشد.

بهرام رادان: به زودي با رضا يك كار خيلي در جه يكي را انجام خواهيم داد. چند وقت پيش من از رضا خواهش كردم بيايد كارها را گوش بكند و نظراتش را بگويد و تصميم گرفتيم يكي از آهنگ ها را دو صدا بخوانيم. دنبال اين نبودم كه از هيچ يك از اين دوستان استفاده ابزاري بكنم. در نهايت نشستيم ديديم اين كار چيزي نيست كه بخواهيم خروجي كار باشد.

بهرام رادان: من و خانم افشار يك آهنگي كه الآن در كار وجود ندارد با هم دو صدا ضبط كرديم. كار تمام شد و مستر شد. بعد از اينكه گوش كردم به دلم ننشسته بود و احساس مي كردم  موقع گوش كردنش مدام مي زنمش جلو و ديدم خود مهناز افشار هم همين حس را دارد. و به همين دليل آن كار را از آلبوم خارج كرديم.

بهرام رادان: به دنبال اين هستيم اگر مجوز كليپ ها صادر بشود بعد از ماه رمضان منتشرشان كنيم.

بهرام رادان: اين يك كار دلي هست. جيبي براي اين ماجرا ندوختم . اگر از سينما مدتي است دور شدم چون سينما اصولا كم رمق هست من حوزه موسيقي را فعلا انتخاب كرددم. اميدوارم سينما حال و روزش بهتر بشود.

بهرام رادان: من واقعا نمي دانم شيطان پرستي چي هست. يك سري دوستان هر چيزي را كه مي بينند و نمي فهمند مي گويند شيطان پرستي است. خب اول بگويند شيطان پرستي چيه كه ما با چيزهايي كه مي گويند شيطان پرستيه كار نكنيم. يادم است به برنامه مثلث رضا رشيدپور هم اين اتهام را مي زدند. چيزي كه اين اتهام بهش خورده يك نماد اساطيري ايراني هست به نام مرغ رخ و وقتي خودمان اين اتهام را در مطبوعات خوانديم خودمان هم رفتيم دنبال اينكه ببينيم اصلا شيطان پرسي چي هست . مطبوعاتي ها بايد بدانند يك خبر خيلي ساده مي تواند مشكلات خيلي زيادي را براي هنرمند ايجاد كند.

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net



ادامه مطلب ...


پس از آنکه روابط عمومی شبکه سه سیما در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که این شبکه هیچ تصمیمی برای ساخت سری دوم مجموعه طنز «ساختمان پزشکان» ندارد و نخواهد داشت محسن چگینی تهیه‌کننده این سریال از ساخت این مجموعه و ارائه آن به شبکه نمایش خانگی خبر داد. در متن اطلاعیه روابط عمومی شبکه سه آمده بود:« در پی انتشار خبر تولید مجموعه «ساختمان پزشکان 2» در خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری، به اطلاع می‌رساند شبکه سه سیما هیچگونه تصمیمی برای تولید سری دوم مجموعه تلویزیونی «ساختمان پزشکان» ندارد و نخواهد داشت.» در حالی شبکه سه ساخت سری دوم «ساختمان پزشکان» را تکذیب کرده است، که پیشتر سروش صحت کارگردان این مجموعه اعلام کرده بود که تا پایان تابستان وارد پیش تولید سری دوم سریال می‌شویم و پاییز نیز تصویربرداری را آغاز خواهیم کرد.

 اما محسن چگینی تهیه‌کننده این سریال اعلام کرد حتی اگر شبکه سه تصمیمی برای ساخت و پخش این سریال نداشته باشد با توجه به اینکه می‌دانیم این مجموعه در بین مخاطبین جایگاه خودش را پیدا کرده است این سریال را در بخش خصوصی تولید کرده و سری دوم آن‌ را در شبکه نمایش خانگی پخش خواهیم کرد. مجموعه «ساختمان پزشکان» با بازی بهنام تشکر، بیژن بنفشه‌خواه، شقایق دهقان، هومن برق‌نورد، هوشنگ حریرچیان، فرناز رهنما، امید روحانی، پروین قائم مقامی، محمد شیری، سیروس ابراهیم زاده و... سال گذشته از شبکه سوم سیما پخش و با اقبال مخاطبان مواجه شد.

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



20 دقیقه بامداد دوشنبه: جایزه بزرگ جشنواره کن به فیلم واقعیت به کارگردانی «متیو گارونه» رسید. لیلا حاتمی این جایزه را به گارونه اهدا کرد. اولین عکس از این بازیگر کشورمان را در کافه سینما ببینید.

 

                                                                     

 



ادامه مطلب ...


درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هنر 7 و آدرس honarkade74.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 650
بازدید کل : 47902
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1